طنز در شعر اعتراض پروين اعتصامی:

ساخت وبلاگ

 

تاريخ : چهارشنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۶

طنز در شعر اعتراض پروين اعتصامی:

پروين اعتصامي در اعلام اعتراضات و انتقادهايش كلام جدي خود را در پوششي از طعنه‌ها و كنايه‌هاي طنزآميز بيان كرد تا تأثيرگذاري بيشتري داشته باشد. طنزهاي او گاه گزنده و نيش‌دار و گاه گذرا هستند كه نمونه‌هايي از آنها به قرار زير است:طنز و اعتراض ماهرانه‌ی پروین در بیت بیت مناظره‌ی «دزد و قاضی» دیده می‌شود که در آن به روشنی جامعه‌ی دچار هرج و مرج را به تصویر کشیده است:

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود

 

دزد گفت از مردم آزاری چه سود

 

گفت، بد کردار را بد کیفر است

 

گفت، بد کار از منافق بهتر است

گفت، هان بر گوی شغل خویشتن

 

گفت هستم هم چو قاضی راهزن...

گفت، آن زرها كه بر دستي كجاست

 

گفت، در هميان تلبيس شماست

گفت، آن لعل بدخشاني چه شد

 

گفت، ميدانم و مي‌داني چه شد

گفت، پيش كيست آن روشن نگين

 

گفت، بيرون آر دست از آستين

دزدي پنهان و پيدا كار توست

 

مال دزدي، جمله در انبار توست

تو قلم بر حکم داور می‌بری

 

من ز دیوار و تو از در می‌بری...

ديگر اي گندم نماي جو فروش

 

بار داري عُجب، عيب خود مپوش...

دزد اگر شب گرم يغما كردنست

 

دزدي حكّام، روز روشن است...

طنز نيش‌دار او در ابيات قطعه مناظره «دو قطره‌ي خون» كه يكي از دست تاجور و ديگري از پاي خاركني فرو چكيده است، تصادم فقر و غنا را به تصوير كشيده و طنز اين قطعه ناظر بر نابرابري‌هاي اجتماعي است. در جايي‌‌كه قطره‌ي خون تاجور خود را با قطره‌ي خون خاركن برابر مي‌شمارد و به او پيشنهاد اتحاد و اتفاق مي‌دهد، قطره‌ي خون خاركن به خنده اين نابرابري‌ها را به رخ مي‌كشد:

به خنده گفت، ميان من و تو فرق بسي است

 

تويي ز دست شهي، من ز پاي كارگري

براي همرهي و اتحاد با چو مني

 

خوش است اشك يتيمي و خون رنجبري

تو از فراغ دل عشرت آمدي به وجود

 

من از خميدن پشتي و زحمت كمري

ترا به مطبخ شه، پخته شد هميشه طعام

 

مرا به آتش آهي و آب چشم تري...

تو از فروغ مي ناب، سرخ رنگ شدي

 

من از نكوهش خار و سوزش جگري...

پروين در سه قطعه‌ي «ديوانه و زنجير»، «مست و هشيار» و «سر و سنگ» طنز را به روش تجاهل‌ المعارف (تحامق و كودن نمايي) به طرز هنرمندانه‌اي به نمايش گزارده و در آن‌ها در پشت شخصيت‌هاي به ظاهر نادان مانند مست و ديوانه فساد اجتماع عصر خويش را ترسيم نموده است.

در مناظره‌ي بين مست و محتسب مي‌خوانيم:

محتسب مستي به ره ديد و گريبانش گرفت

 

مست گفت: اي دوست، اين پيراهن است، افسار نيست

گفت: مي‌بايد تو را تا خانه‌ي قاضي برم

 

گفت: رو صبح آي، قاضي نيمه شب بيدار نيست

گفت: نزديك است والي را سراي، آنجا شويم

 

گفت: والي از كجا در خانه‌ي خمّار نيست؟

 گفت: تا داروغه را گوييم، در مسجد بخواب

 

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدكار نيست

گفت: ديناري بده پنهان و خود را وارهان

 

گفت: كار شرع، كار درهم و دينار نيست...

گفت: بايد حد زند هشيار مردم، مست را

 

گفت: هشياري بيار، اينجا كسي هشيار نيست


برچسب‌ها: طنز در شعر اعتراض پروين اعتصامی

ارسال توسط محمد مهرافزون

آوای مهر بروجرد...
ما را در سایت آوای مهر بروجرد دنبال می کنید

برچسب : طنز,شعر,اعتراض,پروين,اعتصامی, نویسنده : avayemehrborugerda بازدید : 197 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:25