آوای مهر بروجرد

«التهابی شدید بر شهر بروجرد سایه افکند و هر دم دانش آموزان مهاجر و شقایق های عاشق دسته دسته از زمین جدا می شدند و به خدا می پیوستند.»✍۶۸ پروانه های پروبال سوخته ای که در تکاپوی درس و مشق بودند و در کارنامه سپیدشان نجابت و در سیمایشان صداقت موج می زد و این دانش آموزان خونین پر و بال،گل رخسار های عام و آینه مهر و صفای بودند که ترسیم آنان درقالب ملی و اجتماعی نمی گنجد و در آثار منظوم و منثور داستان های ادبی و حماسی ادیبان و شاعران مرز و بوم قومیت و ملیت را می شکافد و در گذر تاریخ بشریت مخاطبانشان همه آحاد ملت می شود.محمد مهرافزون(م.مهر)روحشان شاد و یادشان جاودان باد.࿐჻❥⸙, ...ادامه مطلب

"خودم شنیدم" و "خودم دیدم"...زن و شوهری که درس انسانیت دادند؛حاج جواد مهرافزون؛حاجیه خانم فاطمه روزبهانی(خاطرات یک وبلاگ نویس)✍فرهاد داودوندیزن و شوهر سالهاست جان به جان آفرین تسلیم نموده اند، روح شان شادمن فرهاد داودوندی "خودم شنیدم" و "خودم دیدم" که شادروان حاج جواد مهرافزون بارها جلوی خود من به پسر بزرگش موقعی که یک پست مهم اداری در بروجرد گرفته بود می گفت:پسرم، همه می دانند که من شما را با پول زحمتکشی بزرگ کرده ام، پول حلال سر سفره آورده ام، خدا به تو یک پست و مقام داده، حلالت نمی کنم اگر نان کسی را ببری، از تو نمی گذرم اگر برای افراد زیر دستت مغرضانه مشکلی پیش بیاوری، پسرم یادت باشه مردم با هزار بدبختی و گرفتاری بچه های شان را بزرگ کرده اند و سروسامان داده اند، نبینم و نشنوم حالا که به جایی رسیده ای با نان و زندگی کسی بازی کنی، به داد کارمندان اداره ات و مردمی که به تو مراجعه می کنند برس، برای کسی اگر ناجوانمردانه پرونده سازی کنی نه من و نه خدا ازت نمی گذریم. من فرهاد داودوندی "خودم شنیدم" و "خودم دیدم" که شادروان حاجیه خانم فاطمه روزبهانی همسر شادروان حاج جواد مهرافزون وقتی بر اثر تصادف شدید یک موتور سوار جوان با وی دچار مصدومیت منجر به فوت شد وقتی لحظات آخر عمر هنوز روی تخت بیمارستان در قید حیات بود به اطرافیان گفت: خودم می دانم که بزودی نزد پسر شهیدم خواهم رفت،همین الان بروید رضایت بدهید جوان موتور سوار را آزاد کنید،موتور سوار جوان به هیچ وجه در بازداشتگاه نماند،تو را به خدا بعد از من کاری نکنید که پدر و مادر این جوان نگران پسرشان باشند..."خودم دیدم" و " خودم شنیدم" که دکتر محمد مهرافزون شاعر و نویسنده معاصر و رئيس سابق اداره آموزش و پرورش بروجرد پسر بزرگ(شادروان حاج , ...ادامه مطلب

در این روزگار چقدر معنی و مفهوم همه چیز عوض شده است.✍️✍️همیشه در سر کلاس درس عادت داشتم برای بهتر یاد گرفتن شاگردانم از ضرب المثل،کنایه،طنز و داستان و شعر استفاده کنم., ...ادامه مطلب

بازدید از دبستان روستای زرشکه بروجرددکتر مهرافزون معاون مدیر کل و مدیر آموزش و پرورش بروجرد و هیأت همراه از دبستان قدیمی روستای زرشکه جهت تخریب و ساخت پروژه ی جدید در این روستا بازدید به عمل آوردند .ب, ...ادامه مطلب

میزگرد بررسی مشکلات و چالش‎های نهضت سواد آموزی در بروجرد برگزار شدبروجرد - ایرنا - میزگرد بررسی مشکلات و چالش های نهضت سواد آموزی روز چهارشنبه در دفتر ایرنا بروجرد برگزار شد.میزگرد بررسی مشکلات و چالش, ...ادامه مطلب

زنگ هشدار, ایدز با هدف آگاه سازی و پیشگیری از این بیماریزنگ هشدار, ایدز با هدف آگاه سازی و پیشگیری از این بیماری روز یکشنبه با حضور مسئولان مراکز بهداشتی و آموزشی به صورت نمادین در دبیرستان, آیت اله طباط, ...ادامه مطلب

روزهای بروجرد- مدیر آموزش و پرورش بروجرد گفت: عملیات ساخت یک واحد آموزشی پنج کلاسه در روستای همت آباد این شهرستان با حمایت خیرین بروجردی آغاز شد.محمد مهرافزون در گفت وگو با خبرنگار ایرنا افزود: زمین م, ...ادامه مطلب

مطالعات جدید حاکی از کاهش استرس با هنر درمانی می باشد.نتایج مطالعات جدید حاکی از آن است که استفاده بزرگسالان از کتاب های رنگ آمیزی می توانددر بهبود حال روحی و کاهش استرس آن ها نقش داشته باشد.دکتر «جیر, ...ادامه مطلب

مهم نیست که زندگیتان خوب است. , ...ادامه مطلب

مانکنی که جسد است   این مانکن در واقع جسد یک زن مرده است.   این زن مرده جنازه اش به عنوان مانکن استفاده می شود بیش ۸۰ سال میباشد که این مانکن غیر معمول در ویترین این مغازه موجود بوده و روزانه ده ها مشتری از سراسر جهان از آن بازدید می کنند. مانکنی در پشت ویترین یک مغازه با لباس عروس دیده می شود که افسانه های زیادی , ...ادامه مطلب

صبح شنبه ٢١ مهر ٩٧ از کتاب (طنین آلاله ها) نوشته: دکتر" محمد مهر افزون " در دفتر مرکز اسناد و شناسایی مفاخر بروجرد رونمایی شد . صبح امروزشنبه ٢١ مهر ٩٧ از کتاب (طنین آلاله ها) نوشته: دکتر" محمد مهر افزون " در دفتر مرکز اسناد و شناسایی مفاخر بروجرد رونمایی شد . به گزارش روابط عمومی اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان, ...ادامه مطلب

داستان کوتاه ساعت گمشده در انبار تاريخ : چهارشنبه هفدهم آبان ۱۳۹۶داستان کوتاه ساعت گمشده در انبار یک روز یک مرد کشاورز به انبار علوفه رفت و در همانجا به دلیل خستگی زیاد خوابش گرفت و بر روی علوفه خوابید. وقتی که بیدار شد متوجه شد که ساعتش را که یادگار پدرش بود را در بین علوفه ها گم کرده و شروع به جستجوی علوفه ها کرد و ساعت ها در حال جستجو بود اما اثری از ساعتش پیدا نکرد. او دید که بیرون از انبار چند کودک در حال بازی هستند و رفت آنها را صدا زد که به کمکش بیایند و شروع به جستجو کنند و به انها گفت هرکسی بتواند ساعت من را پیدا کن یک جایزه خیلی خوب به او میدهم. کودکان وقتی که موضوع جایزه را شنیدم به سرعت به انبار امدند و شروع به گشتن برای پیدا کردن ساعت کردند اما هیچکدام نتوانستند که ساعت را پیدا, ...ادامه مطلب

تاريخ : شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۶حکایت گم شدن سه خر می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد. هنگامی که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد،خر ها را سرشماری کرد. دست بر قضا سه رأس از خر ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ خرهای گمشده را گرفت. از قرار معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود. نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به م,حکایت ...ادامه مطلب

تاريخ : چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۶هر که دارد ز شما مرغ اسیری به قفس         برده در باغ و یاد منش  آزاد کنید من نگویم که مرا از قفس آزاد کنیدقفسم برده به باغی و دلم شاد کنید فصل گل می گذرد هم نفسان بهر خدابنشینید به باغی و مرا یاد کنید عندلیبان گل سوری به چمن کرد ورودبهر شاد باش قدومش همه فریاد کنید یاد از این مرغ گرفتارکنید ای مرغانچو تماشای گل و لاله و شمشاد کنید هر که دارد ز شما مرغ اسیر,نگویم ...ادامه مطلب

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست  بگشای لب که قند فراوانم آرزوست بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشای لب که قند فراوانم آرزوست ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست بشنیدم از هوای تو آواز طبل باز باز آمدم که ساعد سلطانم آرزوست گفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برو آن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوست وان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیست وان ناز و باز و تندی دربانم آرزوست در دست هر که هست ز خوبی قراضه‌هاست آن معدن ملاحت و آن کانم آرزوست این نان و آب چرخ چو سیل‌ست بی‌وفا من ماهیم نهنگم عمانم آرزوست یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست والله که شهر بی‌تو مرا حبس می‌شو,بنمای,باغ,گلستانم,آرزوست ...ادامه مطلب