فلسفه کرگدنی:

ساخت وبلاگ
فلسفه کرگدنی:

کرگدن،گورخرِ کوچک را دید که در گل و لای فرو رفته
و هر چه تلاش می کند نمی تواند خود را نجات دهد ..
او می دانست که گیر کردن در گل و لای چقدر رنج آور است
و می دانست که گورخر کوچک، بدون کمک شانسی ندارد ..،
می توانست فکر کند که او مسئول مشکلات دیگران، آن هم مشکلات گورخرها نیست.
و خودش گرفتاریهای خودش را دارد و راهش را بِکشد و برود.

ولی بی هیچ فکری جلو رفت و گورخر کوچک را از گل و لای بیرون کشید،
روی زمین گذاشت و رفت ...
او چیزی نمی خواست ،
نه منّتی بر گورخر یا کس دیگری داشت ،
نه دنبال تحسین و تقدیر دیگران بود ،
نه پیرو دین و آیینی بود و نه خدایی داشت که به واسطه این کارِ نیک ،او را در آخرت با کرگدنهای خوش سیما و خوش پیکر محشور کند،
یا هفتاد نوع بلا را از او و خانواده اش دور کند
یا به زندگی او برکت (علف و برگ) بیشتری ببخشد ..؛
او دنبال هورا و لایک و عزت و احترام هم نبود ..
وقتی می خواست به گورخر کوچک کمک کند
فکر نکرد که او یک گورخر است و نه یک کرگدن ،
فکر نکرد آیا این یک گورخر آسیایی است یا آفریقایی .
فکر نکرد که آیا نسل گورخرها در حال انقراض است یا نه
و آیا این گورخر ارزش کمک کردن را دارد ?!...
او قادر نبود فلسفه بافی کند .

فقط می دانست که گیر کردن در گل و لای خیلی رنج آور است
(شاید خودش هم قبلاً این را تجربه کرده بود)
و می دانست که می تواند به این رنج گورخر پایان دهد ..،
پس این کار را انجام داد و با پاها و صورت گِلی به راه خود ادامه داد .

به همین سادگی بود کرگدن و فلسفه ی او...

آخر او "فقط" یک کرگدن بود
و تا "اشرف مخلوقات" خیلی فاصله داشت!!!

برگرفته از کتاب یک اتفاق واقعی
"تالین ساهاکیان"

آوای مهر بروجرد...
ما را در سایت آوای مهر بروجرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : avayemehrborugerda بازدید : 226 تاريخ : شنبه 22 آبان 1395 ساعت: 11:50