بالى بگشاييم و به سوى تو بياييم

ساخت وبلاگ
  بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشيد  بالى بگشاييم و به سوى تو بياييم

بگذار که بر شاخه ى اين صبح دلاويز
بنشينم و از عشق سرودى بسرايم

آنگاه به صد شوق چو مرغان سبکبال
پرگيرم ازاين بام و به سوى تو بيايم

خورشيد از آن دور از آن قله ي پربرف
آغوش کند باز ، همه مهر ، همه ناز

سيمرغ طلايى پرو بالى است که چون من
از لانه برون آمده دارد سر پرواز

پرواز به آنجا که نشاط است و اميد است
پرواز به آنجا که سرور است و سرود است

آنجا که سراپای تو در روشنى صبح
رؤياى شرابى است که در جام بلورست

آنجا که سحر گونه ى گلگون تو در خواب
از بوسه ى خورشيد چو برگ گل ناز است

آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد
چشمم به تماشا و تمناى تو باز است

من نيز چو خورشيد دلم زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم که نپويم

هر صبح در آئينه ى جادويى خورشيد
چون مى نگرم او همه من ، من همه اويم

او روشنى  و گرمى بازار وجوداست
در سينه ى من نيز دلى گرمتر ازاوست

او يک سر آسوده به بالين ننهاده است
من نيز به سر مى دوم اندر طلب دوست

ما هردو دراين صبح طربناک بهارى
ازخلوت و خاموشى شب پا به فراريم

ما هر دو در آغوش پر از مهر طبيعت
با ديده ى جان محو تماشاى  بهاريم

ما آتش افتاده به نى زار ملاليم
ما عاشق نوريم و سروريم و صفاييم

بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشيد
بالى بگشاييم و به سوى تو بياييم

زنده یاد:فریدون مشیری

آوای مهر بروجرد...
ما را در سایت آوای مهر بروجرد دنبال می کنید

برچسب : بالي بگشاييم و به سوي تو بياييم, نویسنده : avayemehrborugerda بازدید : 206 تاريخ : شنبه 27 شهريور 1395 ساعت: 15:50